بَحر
بحر در لغت «شكافی است فراخ در زمين، دارای آب بسيار» و در اصطلاح عروض عبارت است از كيفيّت وزنی يا آهنگی ویژه، برآمده از تكرار يا تركيب يك يا چند رکن عروضی و به گفته ی خواجه نصير "تكرار اركان" که افاعيل هم خوانده شده است.
بحر از نظر خلیل بن احمد عروضی، بنیادگذار عروض عرب (در گذشته در سال ١۷٠ق) و پیروان او، هشت رکن اصلی دارد. این ارکان که به زبان سنت، افاعیل نامیده می شوند، عبارت اند از: مفاعیلن، مستفعلن، فاعلاتن، مفاعَلَتن، متفاعلن، فعولن، فاعلن و مفعولات. خليل بن احمد عروضي وزن های اصلی شعر عرب را در پنج دايره و پانزده بحر محدود ساخته، و پس از او شاگردش، اخفش نحوی (سده ی سوم ق)، بحر متدارك را نیز بدانها افزوده است. بدين ترتيب وزن های شعری در دایره های عروضی عبارتند از:
• دايره ی نخست مختلفه، دارای بحرهای طويل و مديد و بسيط،؛
• دايره ی دوم مؤتلفه، دارای بحرهای وافر و كامل؛
• دايره ی سوم مجتلبه، دارای بحرهای هزج و رجز و رمل؛
• دايره ی چهارم مشتبهه، دارای بحرهای منسرح و خفيف و مضارع و مقتضب و سريع و مجتث؛
• دايره ی پنجم متّفقه، دارای بحرهای متقارب و متدارك.
بعدها
عروضیان ایرانی دایره های دیگری برای بحرهای ویژه ی فارسی یا بحرهای
مشترکی که به گونه ای ویژه و متفاوت با گونه های عربی سروده شده، وضع
کردند.
اگر افاعیل گفته شده بدون تغییر، تکرار یا ترکیب شوند، بحرهای به دست آمده را سالم ، و اگر تغییراتی بیایند آن بحرها را مُزاحَف می نامند. هر تغییری، نامی دارد و هر رکنی بنا به تغییراتی که می یابد، لقبی پیدا می کند.
اقسام بحر
١) متّفقالاركان: كه از تكرار افاعيل عروضی به دست می آید، دارای بحرهاي :
هزج، رجز، رمل، وافر، كامل، متقارب، متدارك.
٢) مختلف الاركان: كه از تركيب يا از تركيب و تكرار افاعيل عروضی به دست می آید، دارای بحرهاي :
طويل، مديد، بسيط، غريب، قريب، مشاكل، مضارع، مقتضب، مجتثّ سريع، و خفيف.
گونه
های شعری ایرانیان با گونه های شعر عرب، تفاوت دارد. برخی بحر ها، مانند
قریب و مشاکل و غریب ویژه ی شعر فارسی است و در عربی کاربردی ندارد، برخی
دیگر میان شعر فارسی و عربی مشترک است همچون هزج و رجز و رمل و مُنْسَرح و
مضارع و خفیف و مُقْتَضَب و مُجْتَث و سریع و متقارب و متدارک، و برخی ویژه
ی شعر عرب است مانند طویل و مدید و بسیط.
این اختلاف، ناشی از ویژگی های زبانی، شعری و احساسی دو زبان فارسی و عربی است.
آشنایی با بحرهای عروضی
• بحر متقارب
متقارب در لغت به معنی نزديك به هم است و در اصطلاح عروض به بحری گفته می شود كه از تكرار جزء "فعولن" به دست می آید.
زحافات (تغییرات) مشهور بحر متقارب:
١- حذف: برداشتن يك هجاي بلند از آخر "فعولن" است و " فعو" را كه باقی می ماند، به فعل تبديل مي كند که به آن محذوف مي گويند.
٢- ثلم: اگر از "فعولن" تنها دو هجای بلند باقی بماند آن را با "فع لن" نشان می دهند و به آن اثلم مي گويند.
وزن های مشهور بحر متقارب
١- بحر متقارب مثمن سالم: فعولن فعولن فعولن فعولن
جهانا همانا فسوسی و بازی / كه بر كس نپايی و با كس نسازی ابوطيب مصعبی
دو عيدست ما را از روی دو معنا / هم از روی دين و هم از روی دنيا المعجم
نكوهش مكن چرخ نيلوفری را / برون كن ز سر باد خيره سری را ناصرخسرو
٢- بحر متقارب مثمن محذوف: فعولن فعولن فعولن فعل
چو از زلف شب باز شد تاب ها / فرو مرد قنديل محراب ها منوچهری
به نام خداوند جان و خرد / كزين برتر انديشه بر نگذرد فردوسی
بر آمد ز كوه ابر مازندران / چو مار شكنجی و ماز اندر آن منوچهری
۳- بحر متقارب مثمن اثلم: فع لن فعولن فع لن فعولن
آيين تقوی ما نيز دانيم / ليكن چه چاره با بخت گمراه حافظ
چندان كه گفتم غم با طبيبان / درمان نكردند مسكين غريبان
ما درد پنهان با يار گفتيم / نتوان نهفت درد از طبيبان حافظ
• بحر رجز
رجز در لغت به معنی اضطراب و سرعت است و در اصطلاح عروض به بحری گفته می شود كه از تكرار ركن "مستفعلن"به دست می آید.
زحافات مشهور بحر رجز:
١- طی : حذف حرف ساكن چهارم (ف) از ركن "مستفعلن" است و سپس مستعلن را كه می ماند به " مفتعلن " تبديل می كنند که به آن " مطوی " مي گويند.
٢- خبن: حذف حرف ساكن دوم (س) از "مستفعلن" است و سپس متفعلن را كه می ماند، به "مفاعلن" تبديل مي كنند و به آن " مخبون" مي گويند.
۳- ترفيل: اگر يك هجای بلند به آخر جزء "مستفعلن" افزوده شود آن را با "مستفعلاتن" نشان می دهند و به آن "مرفل" می گويند.
وزن های مشهور بحر رجز
١- بحر رجز مثمن سالم: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
من خاك پاي آن كسم كو خون ساغر مي خورد / تا راز دل ساغر چرا هر دم به لب مي آورد سلمان ساوجی
عمريست تا من در طلب هر روز گامي مي زنم / دست شفاعت هر زمان در نيكنامي مي زنم حافظ
اي عاشقان اي عاشقان پيمانه را گم كرده ام / زان مي كه در پيمانه ها اندر نگنجد خورده ام مولوی
٢- بحر رجز مثمن مطوي مخبون: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
سرو چمان من چرا ميل چمن نمي كند / همدم گل نمي شود ياد سمن نمي كند حافظ
تاب بنفشه مي دهد طره ي مشكساي تو / پرده ي غنچه مي درد خنده ي دلگشاي تو حافظ
اي كه ز ديده غايي در دل ما نشسته اي / حسن تو جلوه مي كند وين همه پرده بسته اي سعدی
۳- بحر رجز مثمن مطوي: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن
يار شدم يار شدم با غم تو يار شدم / تا كه رسيدم بر تو از همه بيزار شدم
مرده بدم زنده شدم گريه بدم خنده شدم / دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم مولوی
منفعلم بر كه برم حاجت خويش از بر تو / ای قدمت بر سر من چون سر من بر در تو بيدل دهلوی
• بحر رمل
رمل در لغت به معنی بافتن حصير است و در اصطلاح عروض به بحری گفته می شود كه از تكرار جزء "فاعلاتن" پديد می آيد.
زحافات مشهور بحر رمل:
١- كف: انداختن حرف هفتم ساكن را "كف" و "فاعلات" را كه پس از حذف "ن" از فاعلاتن می ماند، "مكفوف" مي گويند.
٢- حذف: انداختن هجاي بلند آخر "فاعلاتن" است كه از آن "فاعلا" مي ماند و آن را به "فاعلن" تبديل می كنند كه به آن "محذوف" می گويند.
۳- خبن : انداختن حرف ساكن دوم "فاعلاتن" را "خبن" و "فعلاتن" را كه می ماند "مخبون" می گويند.
٤- خبن و كف: پس از انجام دو زحاف خبن و كف از جزء فاعلاتن "فعلات" می ماند كه به آن "مخبون مكفوف" يا "مشكول" می گويند.
۵- خبن و حذف: پس از انجام دو زحاف خبن و حذف از جزء "فاعلاتن" "فعلا" می ماند كه آن را به"فعلن" تبديل می كنند، كه به آن "مخبون محذوف " می گويند.
٦- صلم: اگر از "فاعلاتن" تنها دو هجاي بلند بماند، آن را با "فع لن" نشان می دهند و به آن "اصلم" می گويند.
۷- طمس: اگر از جزء "فاعلاتن" تنها دو هجای بلند بماند ، آن را با "دفع" نشان می دهندكه در اين صورت به آن "مطموس" می گويند.
وزن های مشهور بحر رمل
١- بحر رمل مثمن سالم: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
هر كه چيزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد / هر كه محرابش تو باشی سر زخلوت بر نيارد سعدی
روزگار و هر چه در وی هست بس ناپايدار است / ای شب هجران تو پندارم برون از روزگاری وصال شيرازی
٢- بحر رمل مثمن محذوف: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
ياد می داری كه با من جنگ در سر داشتی / رای رای تست خواهی جنگ و خواهی آشتی سعدی
ای مسلمانان فغان از جور چرخ چنبری / وز نفاق تير و قصد ماه و کید مشتری انوری
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بايدش / بر جفای خار هجران صبر بلبل بايدش حافظ
۳- بحر رمل مسدس محذوف: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
عشق هايی كز پی رنگی بود / عشق نبود عاقبت ننگی بود مولوی
هر كسی كاو دور ماند از اصل خويش / باز جويد روزگار وصل خويش مولوی
٤- بحر رمل مثمن مخبون محذوف : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
تاخبر دارم ازو بی خبر از خويشتنم / با وجودش ز من آواز نيابد كه منم سعدی
بنشين بر لب جوی و گذر عمر ببين / وين اشارت ز جهان گذران ما را بس حافظ
گر مرا خار زند آن گل خندان بكشم / ور لبش جور كند از بن دندان بكشم مولوی
۵ - بحر رمل مسدس مخبون محذوف: فاعلاتن فعلاتن فعلن
بی رخت چون به چمن راه كنم / سوی گل بنگرم و آه كنم جامی
علی آن شير خدا شاه عرب / الفتی داشته با آن دل شب شهريار
روی بنمای كه ديوانه شدم / رحمتی كز غمت افسانه شدم كمال الدين اصفهانی
٦- بحر رمل مثمن مخبون: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكی و خدايی / نروم جز به همان ره كه توام راهنمايی سنایی
۷- بحر رمل مثمن مخبون مطموس: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع
كار و كردار تو ای گنبد زنگاری / نه همی بينم جز مكر و ستمكاری ناصر خسرو
پانزده سال بر آمد كه به يمگانم / چون و از بهر چه زيرا كه به زندانم ناصرخسرو
٨- بحر رمل مثمن مخبون اصلم: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
از تو با مصلحت خويش نمی پردازم / همچو پروانه كه می سوزم و در پروازم سعدی
٩- بحر رمل مثمن مخبون مكفوف(مكشوف): فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن
اگرم حيات بخشی و گرم هلاك خواهی / سر بندگی به حكمت بنهم كه پادشاهی سعدی
همه شب در اين اميدم كه نسيم صبحگاهی / به پيام آشنايی بنوازد آشنا را حافظ
منابع:
١- دكتر عباس ماهيار: «عروض فارسی شيوه ای نو برای آموزش عروض و قافيه»،انتشارات نشر قطره،تهران، چاب چهارم
٢- دكتر جليل مسگرنژاد: «مختصری در شناخت علم عروض و قافيه»، انتشارات دانشگاه علامه طباطبايی، تهران، چاپ اول
۳- دكتر كامل احمد نژاد: «جزوه ی درس عروض» انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي تهران، سال ١۳٦٨
٤- دكتر محمد معين: «فرهنگ فارسی» انتشارات مؤسسه ی امير كبير، تهران، چاپ يازدهم، سال ١۳۷٦
۵- علی اكبر دهخدا: «لوح فشرده لغت نامه» انتشارات دانشگاه تهران
٦- دكترجليل تجليل: «عروض» انتشارات نشر همراه، تهران، چاپ اول، سال ١۳٦٨
۷- دكتر ابولحسن نجفی: «در باره ی طبقه بندی وزن های شعر فارسی» مجله ی آشنايی با دانش، فروردين ١۳۵٩
٨- دكتر محمد رضا شفيعی كدكنی: «موسيقی شعر» انتشارات آگاه، تهران، چاپ سوم، سال ١۳۷٠.