loading...
آموزش زبان و ادبیات فارسی
hoz & man بازدید : 1356 پنجشنبه 11 آبان 1391 نظرات (1)
علم عروض و وزن شعر فارسی (3)



بَحر

بحر در لغت «شكافی است فراخ در زمين، دارای آب بسيار» و در اصطلاح عروض عبارت است از كيفيّت وزنی يا آهنگی ویژه، برآمده از تكرار يا تركيب يك يا چند رکن عروضی و به گفته ی خواجه نصير "تكرار اركان" که افاعيل هم خوانده شده است.

بحر از نظر خلیل بن احمد عروضی، بنیادگذار عروض عرب (در گذشته در سال ١۷٠ق) و پیروان او، هشت رکن اصلی دارد. این ارکان که به زبان سنت، افاعیل نامیده می شوند، عبارت اند از: مفاعیلن، مستفعلن، فاعلاتن، مفاعَلَتن، متفاعلن، فعولن، فاعلن و مفعولات. خليل بن احمد عروضي وزن های اصلی شعر عرب را در پنج دايره و پانزده بحر محدود ساخته، و پس از او شاگردش، اخفش نحوی (سده ی سوم ق)، بحر متدارك را نیز بدان‌ها افزوده است. بدين ترتيب وزن های شعری در دایره های عروضی عبارتند از:

دايره ی نخست مختلفه، دارای بحرهای طويل و مديد و بسيط،؛

دايره ی دوم مؤتلفه، دارای بحرهای وافر و كامل؛

دايره ی سوم مجتلبه، دارای بحرهای هزج و رجز و رمل؛

دايره ی چهارم مشتبهه، دارای بحرهای منسرح و خفيف و مضارع و مقتضب و سريع و مجتث؛

دايره ی پنجم متّفقه، دارای بحرهای متقارب و متدارك.

بعدها عروضیان ایرانی دایره های دیگری برای بحرهای ویژه ی فارسی یا بحرهای مشترکی که به گونه ای ویژه و متفاوت با گونه های عربی سروده شده، وضع کردند.
 اگر افاعیل گفته شده بدون تغییر، تکرار یا ترکیب شوند، بحرهای به دست آمده را سالم ، و اگر تغییراتی بیایند آن بحرها را مُزاحَف می نامند. هر تغییری، نامی دارد و هر رکنی بنا به تغییراتی که می یابد، لقبی پیدا می کند.

اقسام بحر

       ١متّفق‌الاركان: كه از تكرار افاعيل عروضی به دست می آید، دارای بحرهاي :

       هزج، رجز، رمل، وافر، كامل، متقارب، متدارك.

       ٢مختلف الاركان: كه از تركيب يا از تركيب و تكرار افاعيل عروضی به دست می آید، دارای بحرهاي :

       طويل، مديد، بسيط، غريب، قريب، مشاكل، مضارع، مقتضب، مجتثّ سريع، و خفيف.

گونه های شعری ایرانیان با گونه های شعر عرب، تفاوت دارد. برخی بحر ها، مانند قریب و مشاکل و غریب ویژه ی شعر فارسی است و در عربی کاربردی ندارد، برخی دیگر میان شعر فارسی و عربی مشترک است همچون هزج و رجز و رمل و مُنْسَرح و مضارع و خفیف و مُقْتَضَب و مُجْتَث و سریع و متقارب و متدارک، و برخی ویژه ی شعر عرب است مانند طویل و مدید و بسیط.

این اختلاف، ناشی از ویژگی های زبانی، شعری و احساسی دو زبان فارسی و  عربی است.

آشنایی با بحرهای عروضی

• بحر متقارب

متقارب در لغت به معنی نزديك به هم است و در اصطلاح عروض به بحری گفته می شود كه از تكرار جزء "فعولن" به دست می آید.

زحافات (تغییرات) مشهور بحر متقارب:

١- حذف: برداشتن يك هجاي بلند از آخر "فعولن" است و " فعو" را كه باقی می ماند، به فعل تبديل مي كند که به آن محذوف مي گويند.

٢- ثلم: اگر از "فعولن" تنها دو هجای بلند باقی بماند آن را با "فع لن" نشان می دهند و به آن اثلم مي گويند.

وزن های مشهور بحر متقارب

١بحر متقارب مثمن سالم: فعولن فعولن فعولن فعولن

جهانا همانا فسوسی و بازی / كه بر كس نپايی و با كس نسازی         ابوطيب مصعبی

دو عيدست ما را از روی دو معنا /  هم از روی دين و هم از روی دنيا      المعجم

نكوهش مكن چرخ نيلوفری را  /  برون كن ز سر باد خيره سری را          ناصرخسرو

٢بحر متقارب مثمن محذوف: فعولن فعولن فعولن فعل

چو از زلف شب باز شد تاب ها  /  فرو مرد قنديل محراب ها                  منوچهری

به نام خداوند جان و خرد /  كزين برتر انديشه بر نگذرد                        فردوسی

بر آمد ز كوه ابر مازندران  /  چو مار شكنجی و ماز اندر آن                      منوچهری

۳بحر متقارب مثمن اثلم: فع لن فعولن فع لن فعولن

آيين تقوی ما نيز دانيم /  ليكن چه چاره با بخت گمراه                         حافظ

چندان كه گفتم غم با طبيبان / درمان نكردند مسكين غريبان                

ما درد پنهان با يار گفتيم /  نتوان نهفت درد از طبيبان                          حافظ

• بحر رجز

رجز در لغت به معنی اضطراب و سرعت است و در اصطلاح عروض به بحری گفته می شود كه از تكرار ركن "مستفعلن"‌به دست می آید.

زحافات مشهور بحر رجز:

١- طی : حذف حرف ساكن چهارم (ف) از ركن "مستفعلن" است و سپس مستعلن را كه می ماند به " مفتعلن " تبديل  می كنند که به آن " مطوی " مي گويند.

٢- خبن: حذف حرف ساكن دوم (س) از "مستفعلن" است و سپس متفعلن را كه می ماند، به "مفاعلن" تبديل مي كنند و به آن " مخبون" مي گويند.

۳- ترفيل: اگر يك هجای بلند به آخر جزء  "مستفعلن" افزوده شود آن را با  "مستفعلاتن" نشان می دهند و به آن "مرفل" می گويند.

وزن های مشهور بحر رجز

١- بحر رجز مثمن سالم: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن     

من خاك پاي آن كسم كو خون ساغر مي خورد /  تا راز دل ساغر چرا هر دم به لب مي آورد    سلمان ساوجی

عمريست تا من در طلب هر روز گامي مي زنم / دست شفاعت هر زمان در نيكنامي مي زنم  حافظ

اي عاشقان اي عاشقان پيمانه را گم كرده ام / زان مي كه در پيمانه ها اندر نگنجد خورده ام   مولوی

٢- بحر رجز مثمن مطوي مخبون: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن

سرو چمان من چرا ميل چمن نمي كند / همدم گل نمي شود ياد سمن نمي كند                 حافظ

تاب بنفشه مي دهد طره ي مشكساي تو / پرده ي غنچه مي درد خنده ي دلگشاي تو          حافظ

اي كه ز ديده غايي در دل ما نشسته اي / حسن تو جلوه مي كند وين همه پرده بسته اي     سعدی

۳- بحر رجز مثمن مطوي: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن

يار شدم يار شدم با غم تو يار شدم / تا كه رسيدم بر تو از همه بيزار شدم                 

مرده بدم زنده شدم گريه بدم خنده شدم / دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم              مولوی

منفعلم بر كه برم حاجت خويش از بر تو / ای قدمت بر سر من چون سر من بر در تو         بيدل دهلوی

• بحر رمل

رمل در لغت به معنی بافتن حصير است و در اصطلاح عروض به بحری گفته می شود كه از تكرار جزء "فاعلاتن" ‌پديد می آيد.

زحافات مشهور بحر رمل:

١-  كف: انداختن حرف هفتم ساكن را "كف" و "فاعلات" را كه پس از حذف "ن" از فاعلاتن می ماند، "مكفوف" مي گويند.

٢-  حذف: انداختن هجاي بلند آخر "فاعلاتن" است كه از آن "فاعلا" مي ماند و آن را به "فاعلن" تبديل  می كنند كه به آن "محذوف" می گويند.

۳-  خبن : انداختن حرف ساكن دوم "فاعلاتن" را "خبن" و "فعلاتن" را كه می ماند "مخبون" می گويند.

٤-  خبن و كف: پس از انجام دو زحاف خبن و كف از جزء فاعلاتن "فعلات" می ماند كه به آن "مخبون مكفوف" يا "مشكول" می گويند.

۵-  خبن و حذف: پس از انجام دو زحاف خبن و حذف از جزء "فاعلاتن" "فعلا" می ماند كه آن را به"فعلن" تبديل می كنند، كه به آن "مخبون محذوف " می گويند.

٦-  صلم: اگر از "فاعلاتن" تنها دو هجاي بلند بماند، آن را با "فع لن" نشان می دهند و به آن "اصلم" می گويند.

۷-  طمس: اگر از جزء "فاعلاتن" تنها دو هجای بلند بماند ، آن را با "دفع" نشان می دهندكه در اين صورت به آن "مطموس" می گويند.

وزن های مشهور بحر رمل

١بحر رمل مثمن سالم: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن

هر كه چيزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد / هر كه محرابش تو باشی سر زخلوت بر نيارد سعدی

روزگار و هر چه در وی هست بس ناپايدار است / ای شب هجران تو پندارم برون از روزگاری      وصال شيرازی                                                  

٢بحر رمل مثمن محذوف: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

ياد می داری كه با من جنگ در سر داشتی / رای رای تست خواهی جنگ و خواهی آشتی   سعدی

ای مسلمانان فغان از جور چرخ چنبری / وز نفاق تير و قصد ماه و کید مشتری                        انوری

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بايدش / بر جفای خار هجران صبر بلبل بايدش                       حافظ

۳-  بحر رمل مسدس محذوف: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

عشق هايی كز پی رنگی بود  /  عشق نبود عاقبت ننگی بود         مولوی

هر كسی كاو دور ماند از اصل خويش / باز جويد روزگار وصل خويش   مولوی

٤-  بحر رمل مثمن مخبون محذوف : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

تاخبر دارم ازو بی خبر از خويشتنم /  با وجودش ز من آواز نيابد كه منم        سعدی

بنشين بر لب جوی و گذر عمر ببين / وين اشارت ز جهان گذران ما را بس      حافظ

گر مرا خار زند آن گل خندان بكشم / ور لبش جور كند از بن دندان بكشم      مولوی

۵ -  بحر رمل مسدس مخبون محذوف: فاعلاتن فعلاتن فعلن

بی رخت چون به چمن راه كنم  / سوی گل بنگرم و آه كنم      جامی

علی آن شير خدا شاه عرب / الفتی داشته با آن دل شب        شهريار

روی بنمای كه ديوانه شدم / رحمتی كز غمت افسانه شدم     كمال الدين اصفهانی

٦-  بحر رمل مثمن مخبون: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن

ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكی و خدايی / نروم جز به همان ره كه توام راهنمايی    سنایی

۷- بحر رمل مثمن مخبون مطموس: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع

كار و كردار تو ای گنبد زنگاری  / نه همی بينم جز مكر و ستمكاری                    ناصر خسرو

پانزده سال بر آمد كه به يمگانم / چون و از بهر چه زيرا كه به زندانم                   ناصرخسرو

٨-  بحر رمل مثمن مخبون اصلم: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن

از تو با مصلحت خويش نمی پردازم  / همچو پروانه كه می سوزم و در پروازم        سعدی

٩-  بحر رمل مثمن مخبون مكفوف(مكشوف): فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن

اگرم حيات بخشی و گرم هلاك خواهی / سر بندگی به حكمت بنهم كه پادشاهی  سعدی

همه شب در اين اميدم كه نسيم صبحگاهی / به پيام آشنايی بنوازد آشنا را         حافظ

منابع:

١- دكتر عباس ماهيار: «عروض فارسی شيوه ای نو برای آموزش عروض و قافيه»،انتشارات نشر قطره،تهران، چاب چهارم

٢- دكتر جليل مسگرنژاد: «مختصری در شناخت علم عروض و قافيه»، انتشارات دانشگاه علامه طباطبايی، تهران، چاپ اول

۳- دكتر كامل احمد نژاد: «جزوه ی درس عروض» انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي تهران، سال ١۳٦٨

٤- دكتر محمد معين: «فرهنگ فارسی» انتشارات مؤسسه ی امير كبير، تهران، چاپ يازدهم، سال ١۳۷٦ 

۵- علی اكبر دهخدا: «لوح فشرده لغت نامه» انتشارات دانشگاه تهران 

٦- دكترجليل تجليل: «عروض» انتشارات نشر همراه، تهران، چاپ اول، سال ١۳٦٨

۷-  دكتر ابولحسن نجفی: «در باره ی طبقه بندی وزن های شعر فارسی» مجله ی آشنايی با دانش، فروردين ١۳۵٩

٨- دكتر محمد رضا شفيعی كدكنی: «موسيقی شعر» انتشارات آگاه، تهران، چاپ سوم، سال ١۳۷٠.

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط علی شریفی در تاریخ 1391/08/11 و 14:43 دقیقه ارسال شده است

سلام و عرض ادب از مطالب وبلاگ شما استفاده کردم امیدوارم موفق باشید اگه زحمتی نیست به وبلاگ من هم سری بزنید و نظرتونو مکتوب اعلام کنید سپاس و درودشکلکشکلکشکلک


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 38
  • کل نظرات : 22
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 23
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 228
  • بازدید ماه : 228
  • بازدید سال : 5,097
  • بازدید کلی : 74,418